چهل سال تلاش برای مردم جهان
به نام روح اعظم کائنات (خداوند یکتا)
من حسن رهبرزاده قبل از نوشتن حقایق، علت تاخیرم در جواب شاگردان قدیم و دوستانم در سایت خود از همه آنها معذرت میخواهم، چون در این چند سال، مشغول رسیدن به هدف اصلی که جهان را، در درمانها دگرگون، میکرد بودم و تا آنجایی که میتوانستم وجود درمان بدون دارو و قیچی و چاقو را بصورت علمی در دانشگاه پزشکی و بیمارستان بقیه ا... تهران به اثبات رسانیدم.
همانطوری که اکثر دوستان میدانند، من خلبان ارتش (نیروی دریایی) بودم، برای تکمیل فن خلبانی، به کشور آمریکا اعزام شدم، در زمان دوره با یک پدیده جسمی مواجه شدم و متوجه گردیدم، بدن افراد دارای یک انرژی خاص الکتریکی میباشد که میتواند فازمتر باتری دار را روشن کند. مدت زیادی در این باره فکر کردم که این نیروی عجیب در بدن ما چه کار میکند. چون یقین داشتم که خداوند متعال این نیرو را برای بهبود به ما عطا فرموده.
پس از بازنشستگی، در ایران و دنیا به دنبال کسانی بودم که از نظر علمی در این مورد مرا راهنمایی کنند و در کمیسیونها و مراکز زیادی مراجعه نمودم تا در ایتالیا توسط دانشمندان الکترومغناطیس به این نیرو پی بردم بطوری که بشود آنرا در بدن کم و زیاد کرد.
در این موقع از ارواح و روح پدرم کمک گرفتم ( در این مورد کتابهای روحی بسیاری با اجازه وزارت ارشاد به چاپ رسانیده ام) و دانستم که با اضافه کردن این نیرو میشود بسیاری از امراض و ناراحتی های بدن را درمان کرد.
مدتی بعد به همراه پسرم (فرزاد) درصدد اختراع دستگاهی که در ایتالیا آموخته بودم برآمدیم و پس از مدتی توانستیم آنرا به صورت ناقص، ولی جوابگوی درمان بسازیم.
در وحله نخست آزمایشی بر روی برخی از حیوانات خانگی انجام دادیم که جواب بسیار خوبی داد، بعد از آن، ناراحتی اقوام و سپس دوستان بسیار نزدیک را درمان نمودیم.
در آن زمان، جنگ ایران و عراق شروع شده بود و بسیاری از دوستان و همکاران نظامی من در جنگ موجی شده بودند، توانستیم اثرات موجی آنها را درمان نماییم و در آن زمان موجی هایی را که از نظر شغلی بسیار مهم بودند را برای درمان به اروپا میفرستادند، این عمل ما در این موقع مورد توجه برخی از مسئولین مِن جمله نمایید ولایت فقیه در سپاه آقای (ش...) قرار گرفتم و آن شخص روزی به دفترم واقع در میدان هفتم تیر تهران تشریف آـوردند و پس از شنیدن مطالب من فرمودند که این روش را گسترش بدهید، به ایشان گفتم که این روش درمان نیاز به اجازه وزارت بهداشت و درمان میباشد، ایشان فرمودند که شما مطالبه درمان و کارایی خودتان را بنویسند تا اقدام نمایم و من نظر ایشان را اجرا کردم.
پس از مدتی نامه ای از دفتر مقام معظم رهبری به دفتر من رسید که در آن ذکر شده بود، توسط سرداری که مسؤل پیگیری کار من در آن نامه شده بود به نزد وزیر بهداشت آقای (ه...) برویم.
سردار مأمور به دفتر من آمد و قرار ملاقات برای وزیر را برای هفته آینده به من ابلاغ کرد.
زمان موعود به همراه سردار (ص...) به خدمت وزیر رسیدیم، ایشان مردی با شناخت فراوانی در مورد درمان بودند و اظهار کرد، من منتظر این خبر از یکی از کشورهای خارج بودم، در صورتی که امروز می بینم، این خبر از کشور خودمان به دنیا نفوذ خواهد کرد و در نامه جدیدی که تقاضای ساده ای از ایشان کرده بودم، پی نویس فرمودند و مرا به رئیس دانشکده بقیه ا.. آقای اصلانی، برای پی گیری و بررسی های علمی پزشکی به ایشان معرفی کردند و در آنجا هم از طریق تلفن هم با او صحبت کردند.
فردای همان روز با سردار به نزد رئیس دانشگاه رفتیم، ایشان مردی آگاه و بسیار خوش رو بودند، به ما خوش آمد گویی کرد و پس از چندی دکتری که مسئول این کار بود را احضار کردند و مرا برای پیگیری و ادامه کار علمی و بالینی به ایشان معرفی کردند و او هم که با علم ماوراء آشنایی داشتند مرا به دفتر خود بردو بسیاری از پزشکان بیمارستان را در دفتر خود خواند و کار مرا به آنها معرفی کرد و در آن کمیسیون به آنها گفت که از نظر بالینی من بتوانم مریضی های خاص را درمان نمایم و من هم در چندین رشته از مریضی ها، بیش از هفت سال در آن بیمارستان کار کردم و در نهایت کمیسیون های بسیاری در بیمارستان و دانشگاه بقیه ا.. تشکیل شد تا مجوز اخلاق پزشکی برای من صادر گردید و مرا در قالب درمانگر پذیرفتند.
بعد از مدتی که بیماران واگزاری من زیاد شد، در کمیسیونی بر من اجازه دادند که در بیمارستان و دفتر کار خودم بتوانم مریضی های بیمارستانی را درمان نمایم.
پس از چند روز مأموران و بازرسان دانشکده شهید بهشتی سرزده به دفتر من آمدند و دفترم را به علت دخالت در امور پزشکی بستند و مرا به دادگاه انتقلاب معرفی کردند.
این واقعا را به رئیس دانشگاه بقیه ا.. و معاونت وزارت بهداشت و درمان که در جریان کار من بودند گزارش کردم و حضوری هم با آنان صحبت کردم و از هر دو طرف به رئیس دانشگاه شهید بهشتی نامه نوشتند که من تحت نظر دانشگاه بقیه ا.. بکار تحقیق خاصی مشغول هستم، ولی مسئولین دانشگاه شهید بهشتی توجهی به متن نامه نکردند و حدود سه سال گرفتار بی توجهی های آن دانشگاه پزشکی بودم، ولی هنوز هم در بیمارستان بقیه ا.. مشغول ادامه کار تحقیقاتی خود بودم و پس از گذشت سالها کمیسیونی در دانشگاه پزشکی بقیه ا.. در مرکز تحقیقاتی علوم اعصاب و کاربردی انیسیتو اعصاب، شناخت و رفتار برگزار شد و بی خطر بودن وسیله و نتیجه مثبت بودن و ایمن بودن درمان مورد تأیید کمیسیون قرار گرفت و نتیجه مثبت نوع درمان ما به این رئیس دانشگاه علوم پزشکی بقیه ا.. اعلام گردید.
و چند روز پس از آن، از طریق ریاست دانشگاه نامه ای به اداره ثبت اختراع دستگاه درمان، به ریاست محترم ثبت اختراعات، به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور صادر گردید.
و در تاریخ 15/12/1392 به شماره 006321 دستگاه اختراعی ما جهت درمان بیماریهای مختلف به ثبت رسید.
پس از ثبت اختراع نامه ای از دانشگاه پزشکی بقیه ا.. به رئیس دفتر توسعه و فناوری سلامت وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، از فعالیت های من و پسرم در بیمارستان و دانشگاه بقیه ا.. به عنوان یک روش نوآوری و گام ابتکاری بر روی کیسهای درمانی بر روی چند مورد بیماریهای کبد چرب، ناراحتیهای تیروئید، پروستات و سنگ کلیه و مؤثر بودن و ایمن بودن دستگاه مورد تأیید قرار گرفت و اضافه شد که این روش درمانی پتانسیل لازم برای کاربردهای درمانی و توسعه صنعتی را دارد.
و این نامه در تاریخ 29/10/89 به معاونت پزشکی وزارت بهداشت و درمان ارسال گردیده، ولی تا بحال جواب مثبتی از آن بدست نیامده. ضمن اینکه، هنوز بایگانی نشده و از نظر تصمیم گیری روی میز است، کما اینکه در تابستان 1403 کمیسیون مجددی در دفتر معاونت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی وزارت بهداشت، تشکیل شده بود که نتیجه اجازه این نوع روش درمان هنوز به ما ابلاغ نگردیده است!
شکایتی که دانشگاه شهید بهشتی از من کرده بود منجر به این گردید که در دادگاه بدوی مرا محکوم به شش میلیون تومان جزای نقدی و بسته شدن دفترم محکوم کرد، چون تصور میکنم که در این دادگاه هر کسی را که دخالت در امور پزشکی بنماید، او را محکوم می کند که دفعات بعد اقدام به این کار نکند. وکیل بنده تقاضای دادگاه تجدید نظر کرد و پس از مدتی آن دادگاه هم حکم دادگاه بدوی را تأیید نمود. با خودم گفتم که من هیچ کار خلافی نکردم، چون تحت نظر دانشگاه بقیه ا.. در حال گذرانیدن تحقیقات نوآوری و علمی درمان بدون مصرف دارو بودم و هستم لذا برای آخرین دفاع از خود به دیوان عالی کشور شکایت کردم و مدارک موجود را نیز پیوست کردم و بعد از مدتی، دیوان عالی کشور به نفع من رأی داد که باید یکی از دادگاه های انتقلاب هم تراز آن حکم را تأیید کنند. پرونده مجدداً به شعبه 34 دادگاه انقلاب عودت داده شد و در آنجا مدارک و حقایق را با قاضی مربوطه صحبت کردم و پس از مدتی دادگاه به نفع من و ختم پرونده رأی داد و شکایت مربوطه دانشگاه شهید بهشتی را رد کرد.
البته در این مورد فقط این چند نامه ثبت شده در اینجا نیست، شاید صدها برگ نامه وجود دارند که نیاز چندانی برای آگاهی شما عزیزان وجود ندارند.
امیدوارم که مسئولین امر، توجه به علم نا شناخته ها داشته باشند نه اینکه در اتلاف وقت و کاغذ بازی و بی توجهی به نوآوری های حقایق علمی بنمایند.
ما به یک علمی در جهان رسیده ایم که با آن میشود از مصرف دارو برای امراض کم کرد و شخص با نیرو و قدرتهای خدادادی که در وجود هر فردی نهفته است، و بدون استفاده ظاهری است، به سلامت خود دست یابد و این حقیقت زمانی رخ میدهد که اولاً، علم سر مشق هر جامعه ای باشد و دوماً، تراسهای گوناگون، بخصوص دارویی که در دنیا موجودند بخواهند به مردم جهان کمک کنند، نه به ثروت و مکنت خویش.
با توجه به مدارک و نوآوری های علمی، که ما به آن دست یافته ایم حاضریم طی شرایطی، کلیه امتیازات خودمان را داخل و یا خارج از کشور در اختیار شخص یا شرکتی یا سازمانهای تجهیزات پزشکی که این دست آوردهای علمی را به کمال برساند بطور قانونی در اختیار او بگذاریم و یا با او شرکت نمائیم.
حال دقت به وقایع و اتفاقات و درگیری های بی مورد، من توجه نمودید که به چه علت، نتوانستم در این سایت خودم که مربوط به همگان است حضور داشته باشم. امیدوارم و از این پس در این کوتاهی عمر جوابگوی شماها باشم و پس از من پسرم (فرزاد) که تمام علوم و فنون را از من آموخته است جوابگو میباشد. چون ناشناخته های فراوانی در علم و دانش امروزی، در دنیا وجود دارند که بعدها به علم اضافه میشوند.
در پناه خدا
اینجانب در کشورخود موفق به نوشتن 52 جلد کتاب درزمینه علوم ماوراء الطبیعه و زندگی پس از مرگ وروح وروان شده ام که حدود بیست جلد آنها با مجوز به چاپ رسیده ومابقی دردست چاپ وحروف چینی و… هستند ودرآنها هیچ گونه خرافه گرایی بکار گرفته نشده اند ودراین رابطه سالها با اخذ مجوز رسمی انجمن علوم روحی ومؤسسه خدماتی آموزشی رهبرزاده در تهران کلاسهایی را برای افراد برگزارمی نمودم.