تلخ

0
بی پاسخ
عمومی

سلام استاد. شاید سوال من نسبت به فعالیت انجمن شما بی ربط باشه ولی چون روح و روانم به هم ریخته بعداز خدا دست یاری و کمک به سمت شما دراز میکنم خواهشا کمکم کنید استاد خیلی خلاصه بگم من دو سال پیش عاشق دختری شدم توی این دوسال تا دوهفته پیش که رابطمون تموم شد باهم خیلی خوب بودیم با توجه به شرایطی که داشتم میتونستم با دخترای خیلی زیادی باشم ولی هیچ وقت بهش خیانت نکردم و به غیراز اون چشمم رو به روی همه بسته بودم در زندگی اون به واسطه شغل پرستار بودنش در بیمارستان اتفاقی براش افتاده بود که فکر میکرد ایدز داره تا یک روز با گریه وزاری این موضوع رو به من گفت وگفت که جرات آزمایش دادن نداره اگه جواب آزمایشش مثبت باشه دیگه هیچ کس حاضر نیست با اون ازدواج کنه و واقعا هم همین طور بود هیچ کسی حاضر نیست با یه دختری که ایدز داشته باشه ازدواج کنه. من همون لحظه ازخدا خواستم که ایدز نداشته باشه ولی با خدای خودم هم عهد کردم اگه ایدز هم داشته باشه سر قول و تعهدی که دادم باهاش ازدواج کنم و تنهاش نزارم استاد براش قسم خوردم که حتی اگر ایدز هم داشته باشی من باهات ازدواج میکنم خدا خودش از نیتم باخبر بود که من نیتم این بود وقتی ازطرف من خیالش راحت شد که تحت هیچ شرایطی تنهاش نمیزارم رفتیم آزمایش داد و جواب آزمایش منفی بود شاد وخوشحال رفت بعد از دوسال رابطه عاشقانه یک هفته بعدش به من زنگ زد گفت خوشم از قیافت نمیاد رابطمون وتموم کنیم و دیگه جواب من و نداد استاد خیلی اوضام بهم ریختس من که نیتم اون بود حتی اگه ایدز هم داشته باشه تنهاش نزارم ولی اون وقتی که فهمید ایدز نداره به راحتی من و ترک کرد مگه یه انسان چقدر میتونه پست باشه. چرا من جواب کارم و اینجور گرفتم ازتون خواهش میکنم جوابم و بدید اگه میتونید کمکم کنید چون روح وروانم آشفتس

جواب:در زندگی بهتر است شما همیشه از عقل استفاده کنید نه احساس. صورت مساله شما غلط بود یعنی در این مدت باید او را می شناختید و حال از عقل استفاده کن و هرگز به دنبال کسی که تورا دوست ندارد نرو
بعد از عید با دفتر من تماس بگیرید، در صورت امکان اگر کاری از دستم بر بیاید برای آرامش پیدا کردن به شما کمک خواهم کرد.

لطفا وارد شوید یا عضو شوید تا بتوانید پاسخ بدهید

به اشتراک بگذارید

درباره نویسنده